تو هول و ولا افتادم که نکنه بهم بگه نیا، تو این اوضاع که کار جایی پیدا نمیشه این کار برای من خیلی خوبه و شرایط این کار برای خانواده من که سخت گیر هستن خیلی عالیه.
با مامانم تماس گرفتم و بهش گفتم که تستم تموم شده و دارم میام به سمت خونه، مامانم با نگرانی پرسید:
   - چی شد؟؟
   - نمی دونم بزار میرسم خونه برات تعریف میکنم
تو خودم بودم و در مورد اتفاقایی که اونجا برام افتاده بود فکر می کردم .

 

------> ادامه مطلب

قصه ناگفته پنهانِ من - تولد

قصه ناگفته پنهانِ من - ناپخته و خام

قصه ناگفته پنهانِ من - دلهره

قصه ناگفته پنهانِ من - اولین دیدار

  ,کار ,مامانم ,خیلی ,نمی ,پنهانِ ,این کار ,کار برای ,دونم بزار ,نمی دونم ,  نمی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر چی بخوای اینجاست آموزش زبان انگلیسی مهرستان پایان نامه رشته علوم اجتماعی فرهنگ خوی FARHANGKHOY ویتا دانلود رایگان دیگ سنگی سایت جانز| مرکز دانلود فیلم deltatourism تشکلها و صنوف کشاورزی